بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تهمت زدن و سب اهل بدعت جائز است
در این باب دو روایت نقل شده است
4 - مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ[2] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ[3] عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ [4]عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.[5]
روایت همانطور که اکثرا اشاره کرده اند صحیح است [6]
معنی روایت این است هر گاه بعد از من کسانی را دیدید که شک می کنند و بدعت ایجاد می کنند از انها آشکارا برائت جسته و تا می توانید بد گویی آنها ر ا بکنید و انها را سرزنش کنید و به انها فحش بدهید و به آنها تهمت بزنید تا طمع در دین شما نکنند و مردم را بترسانید تا چیزی از نو آوریهای آنها را یاد نگیرند . که اگر این کار را کردید خدای سبحان برای شما حسنات نوشته و درجات شما را در آخرت بالا می برد .
روایت دوم : مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ رَفَعَهُ قَالَ مِنْ تَمَامِ الْعِبَادَةِ الْوَقِيعَةُ فِي أَهْلِ الرَّيْبِ. [7]
روایت مرفوعه است و فی نفسه حجت نیست.
و الوقيعة اللوم و الذم و العيب.[8] معنی روایت می شود بد گویی و سرزنش و گفتن عیوب اهل بدعت نه تنها گناه نیست بلکه عبادت است.
اکثر آقایان سب و تهمت زدن به آنها را جائز نمی دانند و توجیه می کنند .
مجلسی : و المراد بسبهم الإتيان بكلام يوجب الاستخفاف بهم، قال الشهيد الثاني رفع الله درجته: يصح مواجهتهم بما يكون نسبته إليهم حقا لا بالكذب،[9]
حائری : و لا تصحّ مواجهته بما يكون نسبته إليه كذباً؛ لحرمته، و إمكان الوقيعة فيه من دونه.[10]
صاحب جواهر : نعم ليس كذلك ما لا يسوغ لقاؤه به من الرمي بما لا يفعله، ففي حسن الحلبي «3» عن الصادق (عليه السلام) «أنه نهى عن قذف من كان على غير الإسلام إلا أن يكون اطلعت على ذلك منه»[11]
هر چند شیخ انصاری مایل به آن می شود
شیخ انصاری : باهتوهم كيلا يطمعوا في إضلالكم محمول على اتهامهم و سوء الظن بهم بما يحرم اتهام المؤمن به بأن يقال لعله زان أو سارق و كذا إذا زاد ذكر ما ليس فيه من باب المبالغة- و يحتمل إبقاؤه على ظاهره بتجويز الكذب عليهم لأجل المصلحة فإن مصلحة تنفير الخلق عنهم أقوى من مفسدة الكذب.[12]
... و في رواية أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال: قلت له إن بعض أصحابنا يفترون و يقذفون من خالفهم فقال الكف عنهم أجمل ثم قال لي و الله يا أبا حمزة إن الناس كلهم أولاد بغايا ما خلا شيعتنا ثم قال نحن أصحاب الخمس و قد حرمناه على جميع الناس ما خلا شيعتنا و في صدرها دلالة على جواز الافتراء و هو القذف على كراهة ثم أشار ع إلى أولوية قصد الصدق بإرادة الزنى من حيث استحلال حقوق الأئمة.[13]
و برخی با صراحت مخالفت دارند
سید السیستانی (دام ظله) میگوید این حدیث مخالف روح قرآن است. چگونه مخالف روح کتاب خداست؟ زیرا قرآن کریم میفرماید: «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى». لازم است که انسان با همه صادق باشد، نه اینکه بگوید این بدعتگذار است پس به او دروغ ببند. چه کسی اجازه میدهد چون او بدعت گذار است به او دروغ ببندی؟ وظیفهات این است که در تعامل با مردم عادل باشی. وظیفهات این است که در تعامل با مردم صادق باشی، حتی اگر دیگران در نظر با تو اختلاف داشته باشند. بنابراین این روایت مخالف روح قرآن است.
آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در جلسات علمی تابستانی که هر روز در منزل ایشان در مشهد مقدس برگزار میشود، در پاسخ به سؤالی درباره روایت «باهتوهم» بهتان بستن به بدعتگذاران را تجویز میکند گفتند: این روایت منطبق بر سیره ائمه(ع) نیست و باید مطروح یا مؤول محسوب شود.
آقای مکارم : هذا و لكن ذلك لا يخلو عن إشكال.
أمّا أوّلا لحرمة الكذب ذاتا، و لا يجوز التوصّل بالباطل إلى الحقّ،
و ثانيا: الرواية الثانية ضعيفة سندا، مضافا إلى أنّه يشكل الموافقة على مضمونها، لأنّ الحكم بأنّهم أولاد بغايا بعد كون النكاح الموجود عند كلّ قوم ممضي عند الشرع، و لا أقل من كونهم أولاد شبهة- و إطلاق أولاد البغايا على ولد الشبهة غير صحيح- مشكل جدّا، إلّا بضرب من التشبيه و المجاز.
... و أمّا الاولى فالبهت و البهتان- كما يظهر من متون اللغة- في الأصل بمعنى الحيرة و التحيّر، و لذا يقال بالأخذ بغتة بالعذاب البهت، قال اللّه تعالى بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ «3» و إطلاقه على نسبة ما ليس في إنسان إليه من هذا الباب لأنّه يحيّره كما صرّح به أهل اللغة، فكأنّ المراد: احملوا على أهل البدع من كلّ جانب و اجعلوهم متحيّرين حتّى لا يطمعوا في الفساد في الإسلام، فتأمّل.
و بالجملة، التوصّل بالبهتان بمعنى نسبة ما ليس فيهم إليهم لا سيّما في النسب و الأعراض في هذه المقامات مشكل جدّا، و لذا فسّره شيخنا الأعظم قدّس سرّه في بعض كلماته بأنّه يجوز سوء الظنّ في حقّهم بما لا يجوز في حقّ المؤمن.
مضافا إلى أنّ فتح هذا الباب يوجب فسادا عظيما لأهل الأهواء ينسبون من خالفهم إلى كلّ شيء، و يحرّفون الكلم عن مواضعه، و يهتكون الأسرار، و يضيّعون الأعراض، و يشوّهون وجه الإسلام كما رأينا في زماننا من بعض من لا حظّ له من تقوى اللّه، أعاذنا اللّه منهم و من شرّهم.[14]
من حیث المجموع فعلا در عالم واقع میبینیم که دشنام دادن و تهمت زدن به مخالفین نه تنها آنها را در جامعه منزوی نمی کند بلکه آنها را بیشتر محق جلوه می دهد و لذا نمی توان به استناد به این دو روایت که تنها یکی از آنها صحیح است اصول اخلاقی مسلم خود را کنار بگذاریم
لذا سب کردن مخالف و کاقر هر چند حرام فقهی هم نباشد حرمت اخلاقی دارد و انسان مومن نباید در هیچ حالتی دیگری را سب کند چه برسد به حالتی که ادعای حفظ دین و مذهب حق را دارد و همینطور در باب تهمت زدن که قبح آن ذاتی است و امر قبیح نمی تواند وسیله رسیدن به حق باشد همانطور که حضرت امیر می فرمایند : أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ.[15]
مشکل دیگر در این باب این است که اگر بپذیریم که تهمت وسب اهل بدعت جائز است در دنیای امروز هر شخص و یا گروهی خود را حق و مخالفین خود را اهل بدعت می شمارند و انواع تهمت ها و دروغ ها را به آنها نسبت می دهند و متاسفانه تاریخ موارد متعددی را نشان می دهد که هر گروه مخالفین خود را اهل بدعت شمرده اند مخصوصا اگر قدرت داشته اند . و خود شیعه از طرف اهل سنت مبتلی به همین مشکل است که چه نسبتهای دروغی به شیعه از طرف اهل سنت داده شد .
محمد عطایی 21/9/97
نتایج
الف ) به نظر می رسد دشنام دادن و تهمت زدن به مخالفین که ما آنها را اهل بدعت می شناسیم معقول نباشد .
[1] . شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث.
[2] . جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته
[3] . كوفي ثقة [ [ثقة] لقي الرضا عليه السلام و كان عظيم المنزلة عنده
[4] . كوفي، ثقة
[5] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج2، ص: 375
[6] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج14، ص: 434 و مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ ج10، ص: 424 و الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج18، ص: 164 و روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه؛ ج9، ص: 327
[7] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى؛ ج3، ص: 644 و مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام؛ ج14، ص: 434
[8] . شرح الكافي، ج10، ص: 34
[9] . الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)، ج9، ص: 175 و مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص: 80
[10] . رياض المسائل (ط - الحديثة)؛ ج16، ص: 42
[11] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج41، ص: 413
[12] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - القديمة)؛ ج1، ص: 240
[13] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - القديمة)؛ ج1، ص: 240
[14] . أنوار الفقاهة - كتاب التجارة (لمكارم)، ص: 409
[15] . نهج البلاغة؛ ص: 146
اینجانب محمد عطایی مسئول پاسخگویی مسائل شرعی بوده و به همین مناسبت برخی مسائل شرعی را بررسی نموده و نتیجه آن را در اینجا منعکس میکنم