بسم الله الرحمن الرحیم
دلائل عصمت پیامبر و ائمه
اول : ظاهرا اولین و محکمترین دلیل عصمت آیه شریفه تطهیر باشد
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ﴿33﴾
بنا بر اینکه اراده الهی در یرید الله اراده تکوینی باشد دلی واضح است که لا اقل برخی به اراده تکوینی نمی توانند گناه کنند . اما انصاف این است که مراد از اهل البیت چه کسانی هست و در اینکه اراده تکوینی در یرید الله منظور باشد خدشه وارد است . ولی اشکال عمده است است که اگر اراده تشریعی مراد باشداین امر اختصاص به اهل البیت به هر معنی ندارد وشامل همه می شود و نمی تواند خصوصیتی برای اهل البیت باشد
دوم : در مورد امامت فرزندان ابراهیم است .
وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ .
که از اینکه امامت به ظالمین نمی رسد نتیجه گرفته اند که امام باید معصوم باشد. حال آنکه مقابل ظالم عادل است نه معصوم و از نفی امامت ظالم لزوم امامت معصوم استفاده نمی شود .
سوم : آیه شریفه اولی الامر
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً ﴿59﴾
به این بیان که اطاعت اولی الامر در کنار اطاعت خدا و رسول به صورت مطلق قرار گرفته است و خدای سبحان اطاعت مطلق غیر معصوم را واجب نمی کند. این استدلال در صورتی تمام است که اطاعت مطلق و در همه زمینه ها باشد که ظاهرا این طور نیست بلکه اطاعت از خدا و رسول خدا و اولی الامر در امور دینی واجب است نه مطلقا و از هخنی جا روشن می شود که مستدلال به آیه شریفه چندان محکم نیست
چهارم :
وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً ﴿69﴾
روشن است که این آیه اشعاری به عصمت ندارد و تمام این اوصاف هر چند هر یک به تنهایی فضیلت غیر قابل انکاری دارد ولی مفید عصمت ممدوحین نیست .
پنجم :
لاَ تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ ﴿108﴾
که متوقف است که مراد از "رجال یحبون " ائمه باشد که قابل دفاع نیست و در ثانی در آیه هیچ اشاره ای نشده است که خدای سبحان در مقابل خواست این افراد چه عملی انجام داده است و انها را متطهر کرده است یا خیر بلی خدا فرموده است که متطهرین را دوست دارد . ولی نشان نمی دهد که ایا خواست آنها اجابت شده است یا خیر
ششم :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ ﴿119﴾
استدلال به این ایه متوقف بر این است که مراد از کونوا یعنی صادقین را امام خود قرار دهید ٍ؛ باشد و مراد از صادقین هم معصومین باشند که هر دو مورد کامل نیست چون ممکن است مراد از هر دو مورد اعم باشد. یعنی لزوما کونوا به معنی امام قرار دادن نیست و ممکن است مراد از صادقین هم اعم از معصومین باشد و معنی لغوی آن اراده شده باشد.
هفتم :
وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿42﴾
ممکن است از ایه شریفه استفاده شود که حضرت مریم معصوم بوده است که البته مورد اشکال هم هست چرا که در اصطفاء احتمال داده شده باشد که نسبی باشد یعنی انتخاب فقط در زمان خودش نه مطلقا تا شامل زمانهای بعدی بشود آن هم از حیث انتخاب برای ولادت حضرت عیسی و از همین حبث شاید مراد از تطهیر مطلق نباشد بلکه تطهیر از حیث نسبت زنا باشد که با تولد حضرت عیسی به او زده شد . که در این صورت حتی دلالت بر عصمت حضرت مریم ندارد و بر فرض دلالت بر عصمت حضرت مریم نمیتوان اثبات کرد که پس حضرت صدیقه کبری . ائمه دیگر هم همین ویژگی را دارند.
ظاهرا نمیتوان قطعا گفت در قران ایه ای وجود دارد که دلالت بر عصمت پیامبران و یا ائمه دارد.
ار لحاظ روایات هم روایت مسند و واضحی نسبت به عصمت ائمه وجود ندارد و به روایاتی تمسک شده است که همه قابل مناقشه استو
اول : حدیث ثقلین
اول : قَالَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَيْتِي عِتْرَتِي[1]
آنان به حکم حدیث ثقلین، عدل و همتای قرآن اند و لازمة همتایی، همگونی و همسانی است.[2]
گفته شده این روایت دلالت بر عصمت ائمه دارد همانطور که قران عصمت دارد عدل آن هم باید عصمت داشته باشد که انصافا تمام نیست و نمی توان اصطلاحا قران را معصوم دانست هر چند قران ابی از هر گونه خطا و اشتباه است اما اطلاق عصمت به آن با اطلاق عصمت نسبت به پیامبر و ائمه مشترک لفظی است و به یک معنی نیست .
دوم : الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ [3]
مرفوع، و رواه الصدوق في كثير من كتبه بسند آخر فيه جهالة، و هو مروي في الاحتجاج و غيبة النعماني و غيرهما.
این روایت با توجه به ضعف سندی و اشکال اصلی که اصول دین نمیتواند با خبر واحد ثابت شود دلالت تام بر عصمت به معنی عامی که برخی متکلمین شیعه و عقیده رایج بین ما است ندارد چون المطهر من الذنوب خاص است و البته پیامبر و ائمه نباید آلوده به گناه باشند و نیستند اما اثبات عصمت به معنی عام مشکل است و روایات دیگری هم در این باب آورده شده است که هیچ یک وافی به مقصود نیست علاوه بر اینکه هیچ یک از لحاظ سندی متقن نیستند .
برای عصمت ائمه به چند دلیل عقلی هم اشاره شده است
اول : قاعده لطف
دوم : نقض غرض
سوم : قاعده عدل و انتخاب اصلح
چهارم : بدون عصمت حجت تمام نیست
پنجم : اگر معصوم نباشد اطاعت از او واجب نیست .
ششم : اگر معصوم نباشد وظیفه نهی از منکر نسبت به او جاری نمی شود .[4]
و ظاهرا هیچ یک از این ادله نمی تواند مثبت عصمت به معنی مورد ادعای ما باشد. و عصمت فعلا جزء مقبولات عامه می باشد و البته رد و اثبات آن چندان تاثیری در وظیفه ما نسبت به ائمه ندارد که ما عتلی ای حال موظف به این هستیم که دین و فقه خود را از ائمه بگیریم و مدعی هستیم که برای این امر نیاز به عصمت نیست و همان ثقه بودن کافی است . هر چند اگر معصوم باشند بسیار بهتر است ولی ضرورت ندارد و دلیل متقنی هم بر اثبات آن نداریم
محمد عطایی 22/4/96
نتایج
الف ) عصمت پیامبر و ادمه از مقبولات عامه نزد شیعه در زمان حاضر می باشد و دیلی متقنی ندارد .
ب ) عدم اثبات عصمت ائمه وظیفه ما را تغییر نمی دهد که با وثاقت آنها حجت قول آنها ثابت می شود
اینجانب محمد عطایی مسئول پاسخگویی مسائل شرعی بوده و به همین مناسبت برخی مسائل شرعی را بررسی نموده و نتیجه آن را در اینجا منعکس میکنم