بسم الله الرحمن الرحیم
و إذا نجح الطبيب في إعادة النبض للقلب المتوقف عن الحركة و لكن تبيّن بطرق التشخيص أن المخ قد مات، فتكون حياة المريض كحياة النبات فلا تبقى هذه الحياة إلا تحت جهاز التنفس الصناعي و الأدوية و المغذيات، بحيث لو فصل عنها الجسد لحظة لتوقف قلبه عن النبض أيضا و مات كالمخ، فهل يجوز هنا إيقاف جهازالتنفس عنه؟ و إذا اضطرّ لذلك بحيث كان عنده مريض آخر يتوقع شفاؤه و هو محتاج جدا لذلك الجهاز بحيث إذا لم يعط الجهاز يموت فهل يجوز نقله من المريض السابق لهذا أم لا؟
الخوئي: في مورد السؤال لا يجوز الإيقاف في حدّ نفسه، و لكن إذا زاحم الأهم كما فرضتم قدم الأهم.
التبريزي: إذا أحرز ما ذكرتم في الفرض فلا يجب الاستمرار على وضع الجهاز.[1]
جواب آقای مکارم : با توجّه به اينكه پزشكان تصريح مىكنند اين گونه افراد مانند شخصى هستند كه مغز او بكلّى متلاشى شده، و يا سر از تن او جدا كردهاند، كه با كمك وسايل تنفّس مصنوعى و تغذيه، ممكن است تا مدّتى به حيات نباتى او ادامه داد، يك انسان زنده محسوب نمىشوند، در عين حال يك انسان كاملًا مرده هم نيستند. بنابراين، در احكام مربوط به حيات و مرگ بايد تفصيل داده شود. مثلًا احكام مسّ ميّت، غسل و نماز ميّت، و كفن و دفن دربارۀ آنها جارى نيست، تا قلب از كار بيفتد و بدن سرد شود. اموال آنها را نمىتوان در ميان ورثه تقسيم كرد، و همسر آنها عدّۀ وفات نگه نمىدارد، تا اين مقدار حيات آنان نيز پايان پذيرد.
ولى وكلاى آنها از وكالت ساقط مىشوند، و حقّ خريد وفروش يا ازدواج براى آنها، يا طلاق همسر از طرف آنان ندارند، و ادامۀ معالجات در مورد آنها واجب نيست، و برداشتن بعضى از اعضاى بدن آنها، در صورتى كه حفظ جان مسلمانى متوقّف بر آن باشد مانعى ندارد؛ ولى بايد توجّه داشت كه اينها همه در صورتى است كه مرگ مغزى به طور كامل و به صورت قطعى ثابت گردد، و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.[2]
آنچه در فقه مسلم است قتل نفس محترمه حرام است
وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلاَ يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً ﴿33﴾
وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿195﴾
از این دو آیه استفاده می شود که کشتن دیگران حرام است و حتی انسان حق خود کشی هم ندارد و این مسلم است .
اما در بحث ما دو نکته مهم باید بحث شود
الف ) ایا نجات دادن جان دیگران واجب است یا خیر و اگر واجب است تا چه میزان و حدی لازم است.
ب ) ایا قطع درمان و برداشتن دستگاه عرفا قتل محسوب می شود که مسلما حرام باشد یا عدم نجات است و اگر عدم نجات است در مراحل مختلف چه حکمی دارد.
در جواب سوال اول
علامه : إذا ماتت الحامل دون الولد، شقّ بطنها من الجانب الأيسر، و أخرج الولد، و خيط الموضع،[3]
و ظاهرااین مساله اجماعی است و اختلافی در اصل مساله وجود ندارد ؛ ولی ایا این معنی از باب دلیل خاص است و یا حفظ نفس محترمه
محقق خویی : هذه المسألة كسابقتها على طبق القاعدة، و ذلك لوجوب حفظ النفس المحترمة عن التلف، و لا يحتاج فيها أيضاً إلى النص، و مع ذلك قد وردت فيها جملة من الروايات [4]
سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَمُوتُ وَ يَتَحَرَّكُ الْوَلَدُ فِي بَطْنِهَا أَ يُشَقُّ بَطْنُهَا وَ يُسْتَخْرَجُ وَلَدُهَا قَالَ نَعَمْ.- وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ زَادَ فِيهِ يُخْرَجُ الْوَلَدُ وَ يُخَاطُ بَطْنُهَا. [5]
سند این روایت ضعیف است ولی روایت ابن ابی عمیر را گفته اند " صحيح لكنه موقوف"[6] یا حسنه است [7] ولی روایت مرسل است [8] البته چند روایت دیگر به این مضمون داریم که همه ضعیف هستند و هیچکدام فی نفسه نمی تواند مستند باشد مگر همان قاعده مفروغ عنه یعنی حفظ نفس محترمه که میتواند دلیل آن اجماع باشد هر چند تصریح به اجماعی بودن آن هم نشده است.
بنا بر این معنی حفظ نفس محترمه دلیل لبی است و اطلاقی نمدارد که بتوان با اطلاق آن حکم نمود که همیشه حفظ نفس محترمه واجب است . لذا در فرض سوال که فرد در کما قرار دارد و یا اصولا مرگ مغزی شده است دلیل نداریم که حفظ او از مردن لازم باشد و نصب دستگاهها لازم برای ادامه حیات او واجب باشد و میتوان از ابتداء از نصب چنین دستگاههایی امتناع نمود و مرتکب گناهی نشده ایم .
اما در مورد سوال دوم برخی تصریح کرده اند که برداشتن و توقف دستگاه عرفا قتل نفس محترمه محسوب می شود و حکم قتل را دارد.
محقق خویی همانطور که بیان شد فی نفسه جائز نمی داند.
شیرازی : مشكل جدا، و إذا أدّى إلى موته فالمباشر ضامن على الأحوط.[9]
فیاض : هرگاه اعضاى مريض از انجام وظايف طبيعى و حركتهاى زنده معمولى خود بازماند، و لكن بواسطه دستگاه مصنوعى پزشكى قلب او را نگه دارند و به كمك دستگاه بتواند وظايفش را انجام دهد، بطورى كه اگر پزشك دستگاه را بر دارد فوراً مىميرد، در اين حالت برداشتن دستگاه از ديدگاه شرع جايز نيست. البته اگر دستگاه را بردارد و مريض بميرد قصاص و ديه ندارد.[10]
اما اقایان تبریزی و مکارم جائز میدانند و ظاهرا حق با این اقایان باشد چون بعید است که با قطع دستگاه و مردن بیمار عرفا مرگ بیمار مستند به کسی باشد که دستگاه را قطع کرده است و همانطور که قبلا بیان شد ادله حفظ نفس محترمه از این موارد انصراف دارد و از طرفی قتل انتساب به پزشک در فرض سوال ندارد لذا برداشتن دستگاه حرام نیست . مضافا بر اینکه اگر هم برداشتن دستگاه اشکال داشته باشد استمرار آن لازم نیست مخصوصا اگر مستلزم مخارجی باشد . لذا با تمام شدن مسلا منبع اکسیژن اولیه لازم نیست دو مرتبه اکسیژن جدید بیاورند و یا با قطع شدن برق دستگاه لازم نیست بلا فاصله برق را اصلاح کنند و یا از برق اضطراری استفاده کنند تا بیمار به حیات نباتی خود ادامه دهد.
و به همین جهت هم هست که اگر دستگاه را باقی نگذاشتند و بیمار فوت شد عرفا استناد قتل به کادر پزشکی بعید است و ضمانی ا زلحاظ دیه یا قصاص متوجه آنها نمی شود .
محمد عطایی 3/2/96
نتایج
الف ) حفاظت از افرادی که مبتلا به مرگ مغزی شده اند واجب نیست
ب ) برداشتن دستگاه از انها و عدم کمک به استمرار حیات آنها مشکل فقهی ندارد.
ج ) اگر کسی دستگاه را بردارد و مریض بمیرد قصاص و یا دیه برای کسی که دستکاه را قطع کرده واجب نمی شود .
[1] . صراط النجاة (المحشى للخوئي)، ج1، ص: 350
[2] . احكام پزشكى (مكارم)، ص: 114
[3] . تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - الحديثة)؛ ج1، ص: 133
[4] . موسوعة الإمام الخوئي، ج9، ص: 315
[5] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 155
[6] . ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج2، ص: 600
[7] . غنائم الأيام في مسائل الحلال و الحرام، ج3، ص: 555
[8] . موسوعة الإمام الخوئي، ج9، ص: 315
[9] . المسائل الطبية (للشيرازي، السيد صادق)، ص: 95
[10] . رساله توضيح المسائل (فياض)؛ ص: 682
اینجانب محمد عطایی مسئول پاسخگویی مسائل شرعی بوده و به همین مناسبت برخی مسائل شرعی را بررسی نموده و نتیجه آن را در اینجا منعکس میکنم