بسم الله الرحمن الرحیم
در عروه مساله ای به صورت زیر مطرح شده است که چند گروه را نجس دانسته است و در نجاست چند گروه دیگر تردید شده است.
(مسألة 2): لا إشكال في نجاسة الغلاة و الخوارج و النواصب، و أمّا المجسّمة و المجبّرة و القائلين بوحدة الوجود من الصوفيّة إذا التزموا بأحكام الإسلام فالأقوى عدم نجاستهم، إلّا مع العلم بالتزامهم بلوازم مذاهبهم من المفاسد.[1]
یکی از موارد مورد بحث نجاست یا طهارت کسانی است که قائل به وحدت وجود هستند. و آنچه مسلم است این است که ما معنی روشن و دقیقی از قول کسانی که قائل به وحدت وجود هستند نداریم و تنها با ان ارادوا ذلک فکذا بسنده می کنیم.
ولی حق این است که از کسی که قائل به وحدت وجود است بپرسیم شما از این لفظ چه معنی اراده کرده اید و علاوه بر آن ایا به لوازم قول خود معترف هستید و توجه دارید که قول شما مستلزم چه توالی هست و ایا به این توالی مستلزم هستید یا آصولا توجه به توالی فاسد قول خود ندارید.
بحر العلوم :
معنی اول : بمعنى الوحدة الحقيقية بين كل الموجودات، فلا تعدد في الوجود كما لا تعدد في الموجود، على أساس أن كل واحد من مظاهر الممكنات بالنظر الى وجوده تعالى هي هو بلا فرق بين مراتب الوجود من حيث الكمال و النقصان. و هذا المعنى من تفسير وحدة الوجود لا شك بكونه مما ينكره العقل و النقل، و معتقده كافر بالصانع.
معنی دوم : بمعنى الوحدة بين مراتب الوجودات مع الاعتراف بأنها ذات مراتب عالية لا محدودة و دانية محدودة: الأولى تتمحض بوجوده تعالى، و الثانية وجود الممكنات فالقول بوحدة السنخية بهذا المعنى ليس فيه أي منافاة للشرع و إنما الإشكال في ملائمة البراهين العقلية لهذا التفسير من السنخية و عدمها، و هذا بحث آخر.[2]
محقق خویی :
معنی اول : معنی وجود یکی است فهذا في الحقيقة قول بكثرة الوجود و الموجود معاً نعم حقيقة الوجود واحدة، ( ربطی به کفر و ایمان ندارد )
معنی دوم : بوحدة الوجود و الموجود حقيقة و أنه ليس هناك في الحقيقة إلّا موجود واحد و لكن له تطورات متكثرة و اعتبارات مختلفة،( فلا إشكال في أن الالتزام بذلك كفر صريح و زندقة ظاهرة ) [3]
ظاهرا قول به کفر این افراد از باب تعدد خدا یا انکار خدا صحیح نباشد چرا که آنها خدای واحد را قبول دارند و خدا را نفی نمی کنند و اگر چیزی را نفی می کنند غیر خدا است نه خدا و اصولا دو چیزی نمی بینند تا دومی را غیر خدا بدانند و ما حق داریم به آنها بگوییم اشتباه می کنید اما حق نداریم بگوییم شما خدا را نفی می کنید و کسی که می گوید لیس فی جبتی الا الله
اگر برای خود موضوعیت قائل باشد و خود را خدا بداند مشرک و ملحد است اما اگر اصولا برای خود موضوعیت قائل نباشد و خود را نبیند و فکر کند که شخصی وجود ندارد و همه خدا است و طبعا برای موجودات دیگر نیز این سخن را بگوید هر چند مخالف حق و عقل و نقل سخن گقته است اما تصریح و حتی مستلزم انکار خدا نیست . به همین علت آقای سبزواری اشکال کفر اینها را به انکار ضروری از دین باز گردانده است.
سبزواری : و أما القائلون بوحدة الوجود، فمقتضى الأصل، و الإطلاق طهارتهم أيضا.إلا إذا رجع اعتقادهم إلى إنكار الضروري.[4]
این امر هم به این نکته بستگی دارد که منکر ضروری مستقلا کافر است و یا در صورتی کافر می شود که انکار ضروری مستلزم انکار خدا و پیامبر یا معاد باشد و الا انکار ضروری خود بخود موجب کفر نمی شود .
از این لحاظ هم در صورتی فرد منکر ضرروی در صورتی کافر است که متوجه این تلازم باشد. و اکثر محشین عروه در این مساله هم همین معنی را قبول کرده اند.
و ظاهرا همه در نظرشان است بوده که وحدت وجود به معنی تحت اللفظی موجب انکار توحید و رسالت و حتی معاد می شود . در حالی که می توان گفت حتی به معنی اخیر محقق خویی هم این اقوال هر چند باطل است و باید رد شود اما مستلزم کفر و رد توحید یا رسالت و یا معاد نمی شود چون به همان صورتی که برای خودش وجود قائل است و لو توهم وجود داشتن برای رسول و معاد و حشر و نشر هم همین نوع وجود را قادل است و نمیتوان گفت این نوع اقوال مستلزم انکار ضروری دین و یا نفی توحید و غیره است . و تنها حرف باطلی است که باید با قائل این سخن با جادلهم بالتی احسن صحبت کرد تا از فکر و تصور باطل خود باز گردد.
محمد عطایی 21/12/95
نتایج
کسی که قائل به وحدت وجود است هر چند قول و فکر باطلی دارد ولی کافر و نجس نیست
اینجانب محمد عطایی مسئول پاسخگویی مسائل شرعی بوده و به همین مناسبت برخی مسائل شرعی را بررسی نموده و نتیجه آن را در اینجا منعکس میکنم