بسمه تعالی
کسانی که روزه گرفتن برای آنها مشقت دارد و به هر علتی نمی توانند روزه بگیرند قطعا روزه بر آنها واجب نیست و به علت ادله عامه عسر و حرج و آیه شریفه وجوب صوم اگر روزه نگیرند حرجی بر آنها نیست . منتهی در اینکه از چه بابی می توانند افطار نمایند . با اختلاف حکمی که هر باب دارد مورد اختلاف واقع شده است .
به این معنی که اگر از باب عسر و حرج افطار کنند اولا تا عسر و حرج فعلیت پیدا نکند افطار جائز نیست . و ثانیا قضاء دارد اما کفاره آن ثابت نیست . اما اگر از باب الذین یطیقونه باشد . اولا در اول روز می توانند افطار کنند و لازم نیست تا حدی صبر کنند تا عسر و حرج فعلیت پیدا کند و در ثانی تنها باید فدیه بدهند و قضآء ندارد.
در عروه آمده : إذا غلب على الصائم العطش بحيث خاف من الهلاك يجوز له أن يشرب الماء مقتصراً على مقدار الضرورة ، و لكن يفسد صومه بذلك،[1] و ظاهرا کسی حاشیه ندارد مگر آقای گلپایگانی که شرب آب را واجب دانسته است که بنا بر وجوب حفظ نفس محترمه است .
افرادی که در روایات و کلام اصحاب تصریح به عدم وجوب روزه بر آنها شده است عبارتند از :
1_ شیخ و شیخه 2 _ داء العطش 3 _ مرضعه 4 _ حامل .
ادله مورد استناد : اول آیه کریمه سوره بقره : .... فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿184﴾
که از این آیه همانطور که محقق خویی می فرمایند: نسبت به روزه برای سه گروه سه وظیفه معین شده است .
اول : افراد عادی که باید ماه مبارک رمضان روزه بگیرند .
دوم : مریض و مسافر که باید در غیر ماه مبارک رمضان روزه بگیرند .
سوم : آنان که روزه برای آنان طاقت فرسا است که اصلا مکلف به روزه نبوده و باید بجای هر روز یک مد طعام بدهند .
با وجود تقسیم مذکور مثل همه موارد در تشخیص مصادیق هر یک از لحاظ مفهومی و مصداقی اختلافاتی و مشکلاتی ایجاد شده است . مثل اینکه چه مریضی می تواند افطار کند . چه مسافری حق افطار دارد و یا ندارد. و در نهایت مصادیق کسانی که روزه برای آنها طاقت فرسا است چه کسانی هستند .
در روایات به چند دسته از باب لا یطیقونه اشاره شده است . منتهی حکم هر یک را بر خلاف آنچه در ایه شریفه آمده است بیان نموده اند .
مثلا در صحیحه - مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعٰامُ مِسْكِينٍ قَالَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ وَ الَّذِي يَأْخُذُهُ الْعُطَاشُ وَ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعٰامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً قَالَ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عُطَاشٍ.[2]
مصداق ایه شریفه را پیر مرد و کسی که عطاش دارد بیان می کند .
اما در موثقه ابن بکیر [3] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعٰامُ مِسْكِينٍ قَالَ الَّذِينَ كَانُوا يُطِيقُونَ الصَّوْمَ فَأَصَابَهُمْ كِبَرٌ أَوْ عُطَاشٌ أَوْ شِبْهُ ذَلِكَ فَعَلَيْهِمْ لِكُلِّ يَوْمٍ مُدٌّ. علاوه بر دو مورد قبلی به شبه ذلک اشاره می کند که معلوم می شود آیه شریفه فقط انحصاربه دو گروه ندارد و شامل افراد دیگر هم می شود .
و در دو خبر ضعیف رفاعه و سماعه از مریض و زنی که بر ای کودک خود مشکل دارد هم به عنوان مصادیق یطیقونه نام برده شده است
مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعٰامُ مِسْكِينٍ - قَالَ هُوَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ الَّذِي لَا يَسْتَطِيعُ وَ الْمَرِيضُ.
وَ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ- فِدْيَةٌ طَعٰامُ مِسْكِينٍ قَالَ- الْمَرْأَةُ تَخَافُ عَلَى وَلَدِهَا وَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ.[4]
که شمردن مریض را از مصادیق یطیقونه مشکل است چون در خود آیه شریفه حکم مریض را مغایر با یطیقونه بیان کرده است . اما در مورد زنی که بر کودک خود بیم ناک است . در صحیحه محمد بن مسلم به عنوان مصداق آیه شریفه اشاره شده است –
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الْحَامِلُ الْمُقْرِبُ وَ الْمُرْضِعُ الْقَلِيلَةُ اللَّبَنِ لَا حَرَجَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُفْطِرَا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّهُمَا لَا تُطِيقَانِ الصَّوْمَ وَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَصَدَّقَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي كُلِّ يَوْمٍ يُفْطِرُ فِيهِ بِمُدٍّ مِنْ طَعَامٍ وَ عَلَيْهِمَا قَضَاءُ كُلِّ يَوْمٍ أَفْطَرَتَا فِيهِ تَقْضِيَانِهِ بَعْدُ.
از جمله " لانهما لا یطیقان الصوم " که اشاره به آیه شریفه دارد . معلوم می شود این نوع زنان هم از مصادیق لا یطیقونه می باشند هر چند وظیفه آنان را غیر از آنچه در آیه برای افراد لا یطیقونه بیان شده بیان نموده است که باید بررسی شود که علت وجوب قضاء برای این افراد با انکه از مصادیق لا یطیقونه می باشند چیست .
من حیث المجموع از روایات استفاده می شود که پیر مرد و پیر زن و ذی العطاش و زنی که حامله است یا بچه شیر می دهد از مصادیق لایطیقونه شمرده شده اند حال آنکه اصلا اشاره به حصر نشده است و ممکن است افراد دیگری هم داخل این عنوان قرار گیرند کما اینکه در روایت ابن بکیر به غیر ذلک اشاره شده است که ممکن است مراد زنی باشد که در روایت صحیحه محمد بن مسلم آمده است یا حتی افراد دیگر باشد که نشان از تعمیم این عنوان به غیر از موارد مصرح می باشد .
بحث در دو ناحیه است
اول : آیا شیخ و شیخه که مصداق بارز یطیقونه می باشند باید روزه ای را که افطار نموده اند قضاء نمایند یا قضاء لازم نیست . و تنها کفاره فدیه طعام کافی است.
ثانیا : کسانی که به واسطه کار و تشنگی زیاد نا توان می شوند و باید افطار کنند چه وظیفه ای دارند ؟
در عروه دارد : وردت الرخصة في إفطار شهر رمضان لأشخاص بل قد يجب
الأول و الثاني الشيخ و الشيخة إذا تعذر عليهما الصوم أو كان حرجا و مشقة فيجوز لهما الإفطار لكن يجب عليهما في صورة المشقة بل في صورة التعذر أيضا التكفير بدل كل يوم بمد من طعام و الأحوط مدان و الأفضل كونهما من حنطة و الأقوى وجوب القضاء عليهما لو تمكنا بعد ذلك.
الثالث من به داء العطش فإنه يفطر سواء كان بحيث لا يقدر على الصبر أو كان فيه مشقة و يجب عليه التصدق بمد و الأحوط مدان من غير فرق بين ما إذا كان مرجو الزوال أم لا و الأحوط بل الأقوى وجوب القضاء عليه إذا تمكن بعد ذلك كما أن الأحوط أن يقتصر على مقدار الضرورة.[5]
که ظاهرا مشهور اقایان هم قبول دارند که در صورت توان باید روزه را قضاء کنند که این خلاف آیه شریفه می باشد که برای الذین یطیقونه تکلیف به قضاء قرار نداده است بلکه فدیه را واجب نموده است و الا فرقی بین مریض و مسافر و الذین یطیقونه وجود نداشت بلکه بنا بر قول مشهور الذین یطیقونه تکلیف به فدیه و قضاء دارند که خلاف ظاهر قران است و هیچ دلیل روایی هم ندارد. پس باید گفت بنا بر صریح آیه شریفه به اضافه روایاتی که شیخ و شیخه و ذی العطاش را از مصادیق لا یطیقونه شمرده اند .
این افراد نباید قضاء داشته باشند بلکه همان فدیه کافی است.
بلی ممکن است گفته شود مراد از یطیقونه کسانی هستند که در تمام سال قدرت بر گرفتن روزه ندارند و اگر کسی در برخی ایام سال قدرت بر گرفتن روزه دارد مشمول الذین لا یطیقونه نمی شوئد و بلکه شامل مریض می شود که باید قضاء کند. ولی این سخن صحیح به نظر نمی رسد چون اولا ظاهر ایه این است که در ظرف وجوب روزه یعنی رمضان لا یطیقونه باشند نه در کل سال . مضافا بر این اگر چنین باشد نباید کفاره ثابت باشد و فقط باید قضاء نمایند مثل مریض حال آنکه همه فقهاء اصل فدیه را واجب دانسته اند .
نکته دیگری که در روایات آمده است در مورد عطشان وارد شده که به مقدار ضرورت آب بخورند و امساک نمایند . مثلا در روایت موثقه عمار آمده : أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يُصِيبُهُ الْعُطَاشُ حَتَّى يَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ يَشْرَبُ بِقَدْرِ مَا يُمْسِكُ بِهِ رَمَقَهُ وَ لَا يَشْرَبُ حَتَّى يَرْوَى.[6]
البته محقق خویی عطش را در ضبط روایت صحیح دانسته است تا فرق بگذارند بین عطش موردی و اضطرار که در این روایت آمده با عطاش که همیشه تشنه است چون عطاش وظیفه اش بنا بر روایت افطار و فدیه است نه امساک و شرب به مقدار ضرورت . و همینطور در روایت دیگری از مفضل در مورد جوانان که طاقت روزه گرفته ندارند آمده به مقدار ضرورت اب بخورند و بیش از آن نخورند . که البته ندارد با این مقدار آب خوردن روزه آنها باطل می شود یا خیر ؟
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لَنَا فَتَيَاتٍ وَ شُبَّاناً لَا يَقْدِرُونَ عَلَى الصِّيَامِ مِنْ شِدَّةِ مَا يُصِيبُهُمْ مِنَ الْعَطَشِ قَالَ فَلْيَشْرَبُوا بِقَدْرِ مَا تَرْوَى بِهِ نُفُوسُهُمْ وَ مَا يَحْذَرُونَ.
علی ای حال باید در دو اصطلاح که در ایات و روایات وارد شده است دقت بیشتری نمود .
اول : الذین لا یطیقونه که گفته شده مراد کسانی هستند که مثل پیر مرد و پیر زن نمی توانند روزه بگیرند مگر با زحمت زیاد که معمولا تحمل نمی شود [7] که تا اینجا بحثی نیست . لکن شهرت بلکه شاید بتوان گفت اجماع در این است که مراد افرادی هستند که لو خلی و نفسه طاقت نداشته باشند اما افرادی که به واسطه عوامل خارجی طاقت ندارند مشمول این اصطلاح نمی شوند . که دلیل واضح و روشنی بر این معنی ارائه نشده است . ( ألبته روشن است که باید بین اضطرار و عسر و حرج موردی که گاهی اوقات برای یک نفر حاصل می شود با مواردی که شخص به صورت مستمر و دائما با وضعیت خارجی مواجه است که روزه گرفتن برای او غیر مقدور می شود تفاوت قائل شد) بلکه از لحاظ صناعت باید گفت الذین یطیقونه عام و مطلق است و شامل همه افرادی که طاقت ندارند می شود حال چه به خودی خود طاقت ندارند یا در اثر شرائط خارجی روزه برای آنها غیر مقدور می شود. مثل افرادی که ناچار هستند در افتاب گرم تابستان کار کنند و یا به هر علت در زیر آفتاب شدید نگاه داشته می شوند که اگر کار کردن و یا در آفتاب قرار داشتن نبود توان روزه گرفتن داشتند اما در اثر این شرائط توان ندارند.
دوم : ذی العطاش یا به عبارت روایت صحیحه الذی یاخذه العطاش
در مجمع البحرین آمده : العطاش بالضم: شدة العطش، و قد يكون داء يصيب الإنسان يشرب الماء فلا يروى. و العطش: خلاف الري.[8]
اما ظاهرا در کلام فقهاء فقط معنی دوم مد نظر قرار گرفته است یعنی مرضی که در اثر آن انسان سیر آب نمی شود . که ظاهرا دو اشکال دارد . اول اینکه این نوع مرض ممکن است وجود داشته باشد اما چنان شایع نیست که نیاز به بیان حکم آن مثل پیر زن . پیر مرد باشد و ثانیا این افراد با این مرض هیچگاه از شدت عطش نمی میرند چون بدن آنها اب دارد منتهی در اثر عوامل مختلف این احساس را دارند که تشنه هستند و الا واقعا تشنه نیستند . بنا بر این این افراد از شدت عطش نمی میرند . و ظاهرا مراد معنی اول باشد یعنی شدت عطش و تشنگی بر خلاف کسی که به مقدار کافی اب خورده است و احساس تشنگی ندارد . اتفاقا در دو روایتی که در این باره وارد شده است در یکی عبارت یاخذه العطاش آمده و دردیگری اصابهم العطاش آمده است . و در روایت مفضل هم آمده است جوانانی که يُصِيبُهُمْ مِنَ الْعَطَشِ که ناشی از مرض نیست بلکه ناشی از عوامل خارجی است .
بنا بر این تا اینجا اگر خوف مخالفت با اجماع نباشد باید گفت کسانی که در شرائط کاری و مکانی که هستند قادر بر گرفتن روزه نیستند و گرفتن روزه برای انها طاقت فرسا می باشد . می توانند افطار کنند و بنا بر اینکه مصداق الذین یطیقونه هستند به ازاء هر روز یک مد طعام به فقیر صدقه بدهند . و همینطور است در مورد عطاش که لازم نیست حتما مستند به طبیعت فرد باشد.
اما اگر قول مشهور را بپذیریم و بگوییم این افراد را شامل نمی شود کسی که در شرائط طاقت فرسا قرار گرفته است و روزه برای او کلفت بیش از حد معمول دارد به دلیل عسر و حرج مکلف به صوم نیست و تکلیف او افطار است منتهی طبق قواعد باب عسر و حرج باید به دو نکته توجه کند اول اینکه تا وقتی که عسر و حرج فعلیت پیدا نکند نمی تواند افطار کند مثلا کسی که می داند با این وضعیت تا ظهر بیشتر طاقت نمی آورد و مجبور به افطار می شود حق ندارد قبل از رسیدن ظهر افطار کند بلکه حتما باید صبر کند تا حرج حاصل شود و بعد افطار کند و دوم اینکه چون به حکم اولی مکلف به صوم است . باید از باب تبیح المحذورات بقدرها باید به مقدار ضرورت بخورد و بیش از آن اجتناب لازم است و نمی توان گفت کسی که می داند تمام روز طاقت نداشته و به عسر و حرج می افتد مکلف به روزه آن روز نیست و می تواند از اول روز افطار کند .
با این بیانات روشن می شود که مساله ای که در اول بحث از عروه آوردیم که می فرماید: إذا غلب على الصائم العطش بحيث خاف من الهلاك يجوز له أن يشرب الماء مقتصراً على مقدار الضرورة و لكن يفسد صومه بذلك، و يجب عليه الإمساك بقيّة النهار إذا كان في شهر رمضان که محقق خویی این معنی را صحیح و مقتضی حکم اولی می داند مضافا بر اینکه روایت هم دلالت بر آن دارد و هو موثّقة عمّار: في الرجل يصيبه العطاش حتّى يخاف على نفسه «قال: يشرب بقدر ما يمسك رمقه، و لا يشرب حتّى يروى المؤيّدة برواية مفضّل بن عمر و إن كانت ضعيفة السند. ولی مشهور می فرمایند که روزه به این سبب باطل می شود همانطور که در توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)؛ ج1، ص: 894 هم آمده است.مربوط به مواردی است که اضطرار حاصل شود و الا اگر به طور متعارف این مشکل وجود داشته باشد حکم الذین یطیقونه را دارد و اگر هم طبق مشهور بگوییم با افطار نمودن روزه او باطل شده و حتما باید قضاء نماید . و اینکه برخی اقایان تصور کرده اند روزه با مقداری اب در این شرائط باطل نمی شود [9] صحیح نیست چون صحت و فساد روزه یک امر وضعی است و عسر و حرج رافع حکم تکلیفی است نه حکم وضعی بنا بر این و لو فرضا خوردن اب واجب شود با آشامیدن آب روزه باطل می شود.
بلی می توان این قول را به این بیان تقویت کرد که اگر روزه با این وضع قضاء داشت حضرت باید بیان می کرد و چون حضرت در مقام بیان وظیفه این فرد بوده است. اگر خوردن اب به مقدار ضرورت در این فرض مبطل بود و نیاز به قضا داشت باید حضرت می فرمود و حال اینکه نفرموده است و نه تنها در این روایت نیامده است بلکه در هیچ روایت دیگری به نحو کلی بیان نشده است پس معلوم می شود در این موارد اصلا قضاء لازم نیست و الا نمی شد ائمه بیان نکنند . و همین عدم البیان دلیل بر عدم وجوب است . و می توان گفت اگر فی الواقع واجب باشد و فرد به جا نیاورده باشد معاقب نخواهد بود چون عقاب بلا بیان بر آن صدق می کند و صرف قاعده کلی در این باب برای بیان کافی نخواهد بود.
محمد عطایی
28/4/92
نتایج
الف ) کسانی که در شرائط کاری و مکانی هستند که قادر بر گرفتن روزه نیستند و گرفتن روزه برای انها طاقت فرسا می باشد . می توانند افطار کنند.
ب ) این افراد اگر به مقدار ضرورت اب بخورند میتوان گفت روزه آنها صحیح است و قضاء ندارد.
[1] . العروة الوثقى (المحشى)، ج3، ص: 585
[2] . الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج4، ص: 116
[3] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج13، ص: 420
[4] . وسائل الشيعة؛ ج10، ص: 212
[5] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 222
[6] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 117
[7] . موسوعة الإمام الخوئي، ج21، ص: 461
[8] . مجمع البحرين؛ ج4، ص: 143
اینجانب محمد عطایی مسئول پاسخگویی مسائل شرعی بوده و به همین مناسبت برخی مسائل شرعی را بررسی نموده و نتیجه آن را در اینجا منعکس میکنم